عراق، زادگاه فرهنگهای درخشان جهان کهن، در دوران معاصر از لحاظ بالندگی فرهنگی در وضعیتی قابل مقایسه با پیشینه باشکوه آن نیست.
گسستهای تاریخی ناشی از تغییر و تحولهای سیاسی شدید و ناگهانی در کشور عراق که جامعه و اقتصاد را تحت تاثیر مستقیم قرار داده و بر فرهنگ آن سرزمین نیز سایه انداخته و جابهجاییهای گسترده قدرت، سیطره امپراتوریهای عثمانی و بریتانیا، کودتاها، حکومت نظامی، دیکتاتوری پایدار و نهادینه شده و ویرانگرترین جنگهای چند دهه اخیر بر پیکر هنر/صنعت سینما به عنوان یکی از جنبههای بارز فرهنگ مدرن آن کشور زخم زده است.
از آغاز تا سقوط صدام
سینما خیلی پیش از رسمیت یافتن کشوری که امروز آن را عراق مینامیم، پا به آن گذاشت. درواقع کشور عراق به عنوان یک پادشاهی مستقل و جداشده از امپراتوری عثمانی در سال 1932 تشکیل شد. اما اولینبار در سال 1909 فیلمی در آن دیار به نمایش گذاشته شد و در دهه 1920 میلادی تماشای فیلم در آن سرزمین به یک فعالیت فرهنگی تبدیل و اولین سالن سینما در منطقه الرشید بغداد افتتاح شد که بیشتر فیلمهای صامت آمریکایی را برای ساکنان بریتانیایی به نمایش میگذاشت. صنعت سینمای عراق در اوایل دهه 1940 متولد شد، در زمانی که شاه فیصل دوم بر آن کشور حکومت میکرد. شرکتهای خصوصی تولید فیلم در عراق با سرمایه فرانسوی، بریتانیایی، مصری و لبنانی از پیشگامان صنعت سینما در جهان عرب بودند و اغلب فیلمهای ملودرام عاشقانهای تولید میکردند که داستانشان در روستا میگذشت و رقص و آواز هم چاشنی آن میشد. استودیو بغداد در سال 1948 تاسیس شد، ولی به علت اختلاف بنیانگذاران آن چندان پایدار نماند. «عالیه و عصام» محصول مشترک عراق و فرانسه که در سال 1948 به کارگردانی آندره شاتن و با بازی عبدالله العزاوی و جعفرالسعدی ساخته شد و درام عاشقانه «آرزو و کمبر»، محصول مشترک ترکیه و عراق در سال 1952 از محصولات این استودیو بود. استودیو دنیاۀ الفن (دنیای هنر) که در همان زمان توسط چند بازیگر بنیانگذاری شد، آثار جدیتری تولید میکرد. در سال 1955 فیلمی به نام «فتن و حسن» به کارگردانی حیدر العمر توسط این استودیو تولید شد که برداشتی از داستان رومئو و ژولیت بود و در جشنوارههای بینالمللی موفقیتهایی کسب کرد. این کارگردان دو سال بعد از آن فیلمی با عنوان«ارحمونی» (به من رحم کنید) را نیز کارگردانی کرد. همچنین در سال 1955 فیلمی با عنوان «ارزش آن را دارد» به کارگردانی حسین السمورانی تولید شد و محمد منیر الیاسین فیلم «چه کسی مسوول است» را در سال 1956 ساخت. دولت وقت عراق از فیلمهایی که به مسایل اجتماعی میپرداختند، بیشتر حمایت میکرد. با این حال، شرکتهای تولیدکننده بیش از همه به سودآوری توجه داشتند و فیلمهایی سرگرمکننده میخواستند، فیلمهایی مانند «عروس فرات» محصول 1956 به کارگردانی عبدالهادی مبارک. اما فیلمهای دوران اولیه تاریخ سینمای عراق که اتفاقا بسیار پرطرفدار و سودآور بودند، به مذاق سردمداران حزب بعث عراق که در دهههای 1950 و 1960 قدرت گرفت، خوش نمیآمد. با تثبیت قدرت حزب بعث عراق، صنعت سینمای عراق نیز مانند دیگر جنبههای فرهنگ و هنر آن سرزمین به ماشینی برای تبلیغات سیاسی و حکومتی تبدیل شد.
حکومت فیصل دوم که دستنشانده انگلستان بود با کودتایی نظامی در سال 1958 سرنگون شد و با اعلام جمهوری و اجرای برنامههای آرمانگرایانه اصلاحات اجتماعی در عراق، صنعت سینما نیز ملی اعلام شد، سازمان ملی سینما و تئاتر به وجود آمد و حکومت تازهتاسیس تلاش کرد از آن در جهت اهداف سیاسی خود و ایدئولوژی ناسیونالیسم عربی بهره بگیرد. «بخت النصر» به کارگردانی کامل العزاوی محصول 1960، «دکتر حسن» (1960) و «من عراق هستم» (1961) هر دو به کارگردانی محمد منیرالیاسین، «نقشه ازدواج» (1961) به کارگردانی کامران حُسنی (که در سال 1957 فیلم «سعید افندی» را ساخته بود)، «قطار ساعت هفت» (1961) و «برگهای پاییزی» (1964) ساخته حکمت لبیب، «بازگشت به کشور» فالح عبدالعزیز که در سال 1963 ساخته شد، «دست تقدیر» کمال الوابی محصول 1964، «نعیمه» (1963) ساخته عبدالجابر شوکت و «بصره در ساعت یازده» (1963) به کارگردانی ویلیام سایمون از آثار تولیدشده در عراق در این دوران انتقالی بودند. با دست به دست شدن قدرت میان نظامیان در دهه 1960 کنترل دولت عراق بر تمام جوانب سینمای آن کشور تشدید شد. صنعت سینما در آن دوران به یک شکوفایی ظاهری رسید که درواقع حاصل بهرهگیری از پشتوانه امکانات و سوبسیدهای دولتی بود اما تولید سینمای آن کشور به آثاری خشک و توخالی و سرشار از شعارهای ایدئولوژیک محدود میشد. فیلمهای مطلوب آن زمان آثاری بودند که به بیان تحول و انقلاب در تاریخ عراق باستان و عراق مدرن میپرداختند. مستندی درباره پروژه المغیشی که در سال 1969 ساخته شد و برنامههای آبیاری دولت عراق را به نمایش میگذاشت یا فیلم بلند داستانی «جشن عروسی در آسمان» محصول 1967 در ستایش نیروی هوایی ارتش و سیستم تسلیحاتی آن، از آثار نمونهوار سینمای عراق در زمان تثبیت قدرت حزب بعث بودند. «آزمایش» که در مجامع روستایی سال 1968 میگذشت، نگاهی استالینیستی به کشمکش قهرمانان جوان طرفدار برقراری مزارع اشتراکی با فئودالهای ثروتمند مخالف این تحول داشت و برقراری یک سیستم کشاورزی به سبک اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان راه رفع مشکلات معرفی میکرد. نبرد طبقاتی به یک مضمون غالب آثار سینمایی بدل شد، کارگران و کشاورزان و ماهیگیران نقش قهرمان را برعهده گرفتند و تجار و ثروتمندان در جای دشمن قهرمانان نشستند. «رودخانه» که داستانش در جنوب عراق سال 1967 میگذشت، ماهیگیر فقیری را به نمایش میگذاشت که برای امرار معاش بهسختی تلاش میکرد و آگاهی سیاسی او بهتدریج افزایش مییافت تا سرانجام به مقابله با تجار طبقه متوسط که او را استثمار میکردند، برخیزد. این فیلم در سال 1977 ساخته و نامزد جایزهای در جشنواره فیلم ونیز شد. کارگردان فیلم، فیصل الیسیری بعدا در دهه 1980 و در زمان حکومت صدام فیلمهایی مانند «تک تیرانداز»، «بابل محبوب من» و انیمیشن «شاهزاده و رودخانه» را کارگردانی کرد. همچنین محمد شکری جمیل (که بعدها در دستگاه حکومتی صدام منزلتی پیدا کرد و کارگردان فیلمی سفارشی درباره دوران جوانی دیکتاتور شد) در سال 1973 «الزمیون» را کارگردانی کرد که اقتباسی از یک رمان به قلم عبدالرزاق المطلّبی بود و فیلم «دیوارها» را نیز در سال 1979 برای سازمان کل سینما و تئاتر ساخت.
بر مسند قدرت نشستن صدام حسین در سال 1979 و آغاز جنگ آن کشور با ایران، سینمای عراق را به ورطهای تازه انداخت. بودجه کشور صرف جنگ میشد و تولید اندک صنعت سینما نیز در خدمت شعارها و تبلیغات ناسیونالیستی دولت بود تا به تجلیل از اسطورههای برساخته حکومت صدام بپردازند. استودیو بابل در سال 1980 با ادغام شرکتهای خصوصی و دولتی فیلمسازی توسط دولت عراق به وجود آمد. در سال 1981، صلاح ابوسیف فیلمساز مصری از طرف دولت عراق مأمور شد که فیلم تاریخی «القادسیه» را به منظور تحریک و تهییج بیشتر مردم آن کشور برای جنگ علیه ایران بسازد. کیش شخصیت دیکتاتور انگیزهای برای ساختن فیلمی (در دو نسخه ششساعته و 150 دقیقهای) با عنوان «الایام الطویله» (روزهای طولانی) در سال 1980 شد که دخالت صدام در تلاشی نافرجام در سال 1959 برای به قتل رساندن ژنرال عبدالکریم قاسم، نخستوزیر کودتاچی عراق (که در سال 1963 در کودتایی سرنگون و اعدام شد) و سپس مجروح شدن و فرار او از بغداد به زادگاهش تکریت را به شکلی حماسی روایت میکرد. این فیلم را توفیق صالح با کمک ترنس یانگ (فیلمساز انگلیسی متولد چین و متوفی در فرانسه که از جمله فیلمهای جیمزباندی «دکتر نو»، «از روسیه با عشق» و «تاندربال» را ساخته بود) کارگردانی کرد و ژنرال صدام کامل (پسر دایی و داماد صدام و سرپرست یکی از مهمترین بخشهای برنامه تسلیحاتی عراق که بعدها مورد غضب دیکتاتور قرار گرفت و به اردن فرار کرد و پس از آنکه در سال 1996 فریب خورد و به عراق بازگشت، به قتل رسید) نقش صدام حسین را در فیلم ایفا کرد. یک تولید مشترک نیز با کشور انگلستان در سال 1983 به کارگردانی محمد شکری جمیل و به زبان عربی ساخته شد که «المسایل الکبرا» (مسایل بزرگ) نام داشت و درباره انقلاب سال 1920 عراق بود و الیور رید، بازیگر مشهور انگلیسی در فیلم نقش یک سرهنگ بریتانیایی به نام لیچمن را که در جریان آن رویداد تاریخی کشته شد برعهده داشت. «عاشق» (1985) به کارگردانی موهیر فنری و مستند «کلیساها در بغداد» (1988) که به معماری آن کشور میپرداخت و خیری المنصور آن را ساخته بود از دیگر آثار تولیدشده در این دهه بودند.
روند فروپاشی سینمای عراق با تهاجم ارتش صدام به کویت و اعمال تحریمهای سازمان ملل بر عراق در ماه آگوست 1990 شدت گرفت. تجهیزات سینمایی، فیلم و مواد شیمیایی لازم برای لابراتوارها مشمول تحریم شد و تولید فیلم به کلی متوقف شد. با این حال نسل جدیدی از فیلمسازان عراقی پا به عرصه گذاشتند که در آکادمی هنرهای زیبای دانشگاه بغداد به تحصیل سینما مشغول بودند و از دوربینهای ویدیویی برای ساختن آثار تجربی ارزانقیمت استفاده میکردند. این دانشجویان در عین فقدان امکانات از مضامینی غنی بهرهمند بودند که جنگها، تحریم و محیط پرکشمکش و آکنده از مرگ و خشونت در اختیارشان قرار میداد و در دوران پس از سرنگونی صدام نقش بازسازی سینمای عراق را برعهده گرفتند.
پس از دیکتاتور
حمله نیروهای آمریکایی و انگلیسی به عراق در ماه مارس 2003 (فروردین 82) و دستگیری صدام در ماه دسامبر (آذر) آن سال که یک دوره ناآرامی و درگیریهای داخلی را به دنبال داشت، نقطه آغازی برای کار نسل تازهای از فیلمسازان در آن کشور بود. به غیر از تعداد قابل توجهی از فیلمهایی که فیلمسازان غربی در خارج از آن کشور درباره رویدادهای آن کشور ساختند (و معمولا آثاری ناموفق به ویژه از لحاظ تجاری بودند) فیلمسازان عراقی نیز به مصیبتهایی که در سرزمینشان میدیدند، واکنش نشان دادند. البته پیش از پایان گرفتن دوران صدام و حزب بعث، حرکتهایی از جانب فیلمسازان عراقی در تبعید شروع شده بود. درام عاشقانهای با عنوان «ژیان» محصول 2002 که به پیامدهای بمباران شیمیایی حلبچه میپرداخت و درباره یک آمریکایی کردتبار بود که در سفر بازگشت به زادگاهش با نوجوانی از بازماندگان بمباران شیمیایی برخورد میکرد، یکی از این آثار بود. این فیلم را ژانو روزبیانی، فیلمساز کرد مقیم آمریکا تهیه و کارگردانی کرده بود که هفت سال پیش از آن نیز فیلمی به نام «رقص پاندول» را در آمریکا ساخته بود.
عباس فاضل، فیلمساز عراقی متولد بابِل و مقیم فرانسه که دکترای سینمایش را از دانشگاه سوربن گرفته بود نیز یک سال پیش از سرنگونی رژیم صدام با پاسپورت فرانسوی به زادگاهش بازگشت تا مستندی به نام «بازگشت به بابل» (2002) را بسازد. او در این فیلم از خود میپرسید که بر سر دوستان کودکیاش چه آمده است و اگر خود او زندگی در خارج از عراق را در پیش نمیگرفت، چه سرنوشتی در انتظارش میبود. مستند 52 دقیقهای «بازگشت به بابل» که توسط شبکه 5 تلویزیون فرانسه تهیه شد، تصویری از ویرانههای بر جا مانده از چند دهه دیکتاتوری، پیامدهای جنگ با ایران، حمله به کویت و جنگ موسوم به خلیجفارس و تحریمها را به نمایش گذاشت. فاضل سپس در سال 2004 مستند «نحن العراقیون» (ما عراقیها) را برای شبکه 2 تلویزیون فرانسه و در سال 2008 فیلم بلند داستانی «فجر العالم» (سپیده دم جهان) را ساخت که محصول مشترک عراق، آلمان و فرانسه بود و با بودجه یک میلیون و 400 هزار یورو تهیه شد. در «ما عراقیها» که مستندی 52 دقیقهای بود، فاضل زندگی روزمره اهالی بغداد را پیش و پس از حمله سال 2003 به این کشور مورد بررسی قرارداد و بیم و امیدهای ملتی را که از کابوس دیکتاتوری رها شده اما بلافاصله در بحران و آشوب فرو رفته بود، به تصویر کشید.
در نخستین روزهای پس از سقوط رژیم صدام حسین انتظار میرفت که فرهنگ لیبرال بر عراق حاکم شود، اما درعمل ظهور ارزشهای بنیادگرایانه مذهبی، به عنوان بازتاب عملکرد جریانات سیاسی و اجتماعی آن روزهای عراق نمود پیدا کرد در اکثر استانها تعدادی از سالنهای تئاتر درآتش خشم افراطگرایان سوختند و برخی از فروشگاههای عرضه سیدی و فیلمهای ویدئویی منفجر شده و از بین رفتند. این اتفاقات موجب شد تا به همین امروز نه در بصره، بهعنوان دومین شهر بزرگ عراق و نه در موصل،که از سال 2003 درگیر افراطگرایی مذهبی و قومی بوده، سالن سینما وجود نداشته باشد و به دلیل بالاگرفتن گرایشات شدید مذهبی در میان خانوادهها در برخی از نواحی عراق، استفاده از محصولات سینمایی به نوعی ممنوع شود. هرچند درسالهای اخیر با گسترش زیرساختهای ارتباطی و سایتهای متعدد اینترنتی ارائه محصولات سینمایی، این ممنوعیت در عمل رنگ باخته است.
با همه این اوصاف، سینمای عراق در دوران پساسقوط مسیر خود را بتدریج پیدا کرد. «سپیدهدم جهان» یکی از تولیدات سنمایی آن سالها بود که به زیبایی تاثیرات جنگ عراق با ایران، جنگ خلیجفارس و قیام سال 1991 شیعیان جنوب عراق در زندگی مردم در منطقه دلتای رودخانههای دجله و فرات آن کشور را به نمایش گذاشت. در داستان این فیلم، مستور (ولید ابوالمجد) و زهرا (هفسیا هرزی) اندکی بعد از ازدواج به علت در گرفتن جنگ از هم جدا میشوند. مستور در میدان جنگ با ریاض (کریم صالح) که سربازی از بغداد است آشنا میشود و هنگامی که جراحتهایی مرگبار برمیدارد، از ریاض درخواست میکند که بعد از جنگ از زهرا نگهداری کند. ریاض برای عمل به قولی که داده است به جنوب میرود اما زهرا نمیتواند از دست رفتن شوهرش را بپذیرد و وضع روانی متعادلی ندارد و در همین زمان جنگ و شورش تازهای در منطقه به راه میافتد که ریاض نیز درگیر آن میشود. «سپیدهدم جهان» علاوه بر جوایز متعددی که از جشنوارههایی مانند رباط، بیروت و رتردام دریافت کرد، برنده جایزه بهترین فیلمنامه مرکز ملی سینمای فرانسه و دیپلم افتخار وزارت فرهنگ عراق شد.
محمد الدراجی یکی دیگر از فیلمسازان جوان عراقی است که خارج از آن کشور رشد کرد. او در سال 1978 در بغداد متولد شد و در 17سالگی هنگامی که در بغداد در رشته کارگردانی تئاتر تحصیل میکرد، به هلند گریخت و از دانشگاه لیدز در رشته سینما فارغالتحصیل شد. بعد از ساختن چند فیلم کوتاه و تاسیس یک شرکت تولید فیلم در هلند، اولین فیلم بلندش «احلام» (رویاها) محصول 2006 کشور عراق را در بغداد ساخت. فیلمبرداری «رویاها» در سال 2004 با مشکلات متعدد از جمله قطع مکرر برق و ربوده شدن سه نفر از عوامل فیلم انجام شد. این سه عضو گروه تولید فیلم ابتدا توسط شبه نظامیانی ربوده شدند که میخواستند آنها را به اتهام ساختن فیلم با پشتیبانی دولت دستنشانده آمریکا تیرباران کنند اما لحظاتی پیش از تیرباران شدن، شنیده شدن آژیر اتومبیل پلیس باعث شد آنها موفق به فرار شوند، گرچه این پایان ماجرا نبود و گروه دیگری از شبه نظامیان آن سه نفر را همان روز از بیمارستان ربودند و مورد ضرب و شتم قرار دادند و بعد، آنها برای مدت شش روز در اسارت ارتش آمریکا بودند و به ظن اینکه مشغول فیلمبرداری برای گروه القاعده بودهاند، مورد بازجویی قرار گرفتند! «رویاها» که سردرگمی و پریشان حالی سه شخصیت را در ویرانههای یک آسایشگاه روانی در بغداد اشغالشده تصویر کرده بود، در جشنوارههای کارتاژ، بروکلین، استانبول و لیدز برنده چند جایزه شد و به عنوان نماینده کشور عراق برای حضور در هفتاد و نهمین دوره مراسم اسکار به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی معرفی شد اما درنهایت نتوانست به فهرست پنج نامزد اسکار راه یابد. دومین فیلم بلند داستانی محمد الدراجی با عنوان «پسر بابل» محصول مشترک سال 2009 عراق، انگلستان، فرانسه، هلند، امارات متحده عربی، مصر و فلسطین است. قهرمان این فیلم پسربچهای 12ساله است که دو هفته بعد از سقوط رژیم صدام همراه با مادربزرگش سفری طولانی از شمال عراق به جنوب آن کشور را آغاز میکند تا به سرنوشت پدرش که هرگز از جنگ بازنگشته و احتمالا اسیر شده است، پی ببرد. «پسر بابل» که فیلمنامهاش را الدراجی با کمک جنیفر نوریج نوشته است و بازیگرانش شازادا حسین، یاسر طالب و بشیر المجید هستند، برنده دو جایزه فرعی از جشنواره فیلم برلین 2010 و جوایزی از جشنواره فیلمهای مستقل لندن و کارلو ویواری و همچنین نامزد جایزه بزرگ هیات داوران جشنواره ساندنس شد. این چهارمین فیلمی بود که از سوی کشور عراق به آکادمی اسکار معرفی شد (برای حضور در هشتاد و سومین دوره مراسم اسکار) که البته باز هم به فهرست نهایی نامزدهای اسکار راه نیافت. نشریه ورایتی در سال 2010 محمد الدراجی را «فیلمساز سال خاورمیانه» نامید.
عدی رشید، متولد 1973 در بغداد، برخلاف دیگر فیلمسازان موفق هموطن خود تا زمان اشغال کشورش در عراق ماند. این فیلمنامهنویس و کارگردان عراقی که ابتدا در دانشگاه بغداد به تحصیل در دو رشته مهندسی برق و هنرهای کاربردی مشغول بود، هر دو رشته را به عشق سینما رها کرد. مدتی به عنوان فیلمنامهنویس و منتقد سینمایی کار کرد و در سال 1998 وارد دانشکده هنرهای زیبای بغداد شد تا سینما بخواند اما وقتی دید دانشکده نیز به یک ابزار تبلیغاتی حکومت صدام بدل شده و کیفیت آموزشی آن پایین است، دلزده شد. رشید تا زمان سقوط صدامحسین به نوشتن و ساختن فیلمهای کوتاه بسنده کرد و بعد از آن به ساختن فیلمهای بلند روی آورد. اولین فیلم بلند او که Underexposure نام داشت، محصول 2005 بود و در بغداد فیلمبرداری شد. عنوان این فیلم مستند/ داستانی هم اشاره به نگاتیوهای تاریخ مصرفگذشته کداک داشت که او در اولین روزهای پس از اشغال از غارتگران خریداری و روی آنها فیلمبرداری کرده بود و هم اشاره به نسلی از جوانان عراقی، که در دوران تحریم و انزوای آن کشور تقریبا از صفحه روزگار محو شده بودند. داستان فیلم حول یک فیلمساز عراقی به نام حسن (سمر قحطان) میگردد که در روزهای پرآشوب پس از اشغال آن کشور توسط نیروهای آمریکایی، حال و روز خود و همسایگانش را بر نوار فیلم ضبط میکند. مراحل فنی پس از فیلمبرداری در آلمان و با کمک تام تیکور به عنوان یکی از تهیهکنندگان فیلم انجام شد. فیلم در چندین جشنواره از جمله رتردام، سنگاپور، دوربان و مونیخ به نمایش درآمد و چند جایزه نیز نصیب عدی رشید کرد. فیلم بعدی او «قرنطینه» (2010) درامی درباره یک قاتل حرفهای در بغداد پس از جنگ است که تصمیم میگیرد از کشتن برای عمل به قراردادهایی که میبندد، دست بردارد و خود برای کارش تصمیم بگیرد. این فیلم نیز با همکاری تهیهکنندگانی از کشور آلمان تهیه شد. اسد عبدالمجید، علا نجم و روان عبدالله از بازیگران فیلم «قرنطینه» هستند. اولین فیلمی که در تاریخ سینمای عراق به عنوان نماینده آن کشور برای شرکت در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان به آکادمی اسکار معرفی شد، «مرثیه برف» محصول مشترک ایران و عراق در سال 2005 ساخته جمیل رستمی، فیلمساز کرد ایرانی متولد سنندج بود. فیلمنامه این فیلم را، که به داستان تلاش یک دختر کرد برای گریز از ازدواجی تحمیلی در زمان خشکسالی و مراسم دعا برای باران میپردازد، شعله شریعتی نوشته است و عبدالله احمدی، انور فرجپور، دلنیا فرجپور و شادی واریانی از بازیگرانش هستند. «مرثیه برف» برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی در بخش مسابقه سینمای آسیای بیست و سومین دوره جشنواره فیلم فجر شد.
سومین نماینده کشور عراق برای مراسم اسکار، «ژانی گهل» را نیز جمیل رستمی کارگردانی کرد. این محصول مشترک ایران و عراق که فیلمنامهاش از رمانی به قلم ابراهیم احمد اقتباس شده است، به ناآرامیهای سلیمانیه عراق در اواسط قرن بیستم میپردازد. کارن همایونفر جایزه بهترین موسیقی متن را برای ساختن موسیقی این فیلم در یازدهمین جشن خانه سینما دریافت کرد.
«توپ زدن»، محصول مشترک سال 2009 عراق، ایران و ژاپن به کارگردانی شوکت امین کرکی، فیلمساز کرد عراقی در همان سال توانست در جشنوارههای دوبی و پوسان جوایزی را دریافت کند. داستان این فیلم در استادیومی در کرکوک میگذرد که مردمی از اقوام مختلف، از جمله معلولان جنگی و کودکانی که پایشان را به علت برخورد با مینهای جنگی از دست دادهاند، برای گریز از نیروهای نظامی صدام به آنجا پناه بردهاند و از بازی فوتبال برای وقتگذرانی و ایجاد همبستگی بیشتر استفاده میکنند. این کارگردان پیشتر در سال 2006 نیز فیلمی با عنوان «گذر از غبار» را نوشته و کارگردانی کرده بود؛ فیلمی جادهای که در سال 2003 و زمان سرنگونی رژیم صدام میگذشت. قهرمانان فیلم دو کرد بودند که قصد داشتند کودک پنج سالهای به نام صدام را که در خیابان یافته بودند، به پدر و مادرش برسانند، اما نام کودک برایشان مشکلآفرین میشد. «گذر از غبار» نامزد جایزه کارگردانی جشنواره آسیا پاسیفیک و برنده جایزه ویژه هیات داوران جشواره فیلمهای آسیایی و عربی سینه فن شد و نمایش آن در جشنواره توکیو به یافتن سرمایهگذار ژاپنی برای فیلم «توپ زدن» شوکت امین کرکی کمک کرد.
یکی دیگر از تولیدات سینمای عراق در دهه گذشته، مستند «صداهای عراق» است که «مردم عراق» در سال 2004 کارگردانی کرده است. البته «مردم عراق» عنوانی است که مارتین کانرت، فیلمساز لهستانی برای نیاوردن نام خود در عنوانبندی فیلم «صداهای عراق» محصول مشترک عراق و آمریکا پیش کشیده، با این حال روش ساخته شدن فیلم نشان میدهد که این شکستهنفسی کارگردان چندان هم بیراه نبوده است. مستند 80 دقیقهای «صداهای عراق» با توزیع دوربینهایی میان سوژههای فیلم و دادن امکان به آنها که از خودشان فیلم بگیرند، ساخته شد.به گفته اریک مینز، تهیهکننده فیلم «اگر عراقیها در مقام کارگردان فیلم نمیبودند، ما عراق و مردمش را فقط از دریچه چشم غربیها میدیدیم، (در غیراین صورت) مسلما نمیتوانستیم به صحت و صمیمیت عاطفی که در این فیلم ثبت و ضبط شده است، برسیم.» هزاران عراقی، با تفاوتهای بسیار از لحاظ سطح و سبک زندگی، از طریق 150 دوربین ویدیو دیجیتال که در سراسر عراق پراکنده شده و تدوین بیش از چهارصد ساعت فیلم در این اثر سینمایی زندگی مردم آن کشور جنگزده را تصویر کردند. «صداهای عراق» در جشنوارههای لوکارنو، ادینبورو، ملبورن، کره جنوب و فیلیپین به نمایش درآمد و منتقدان بسیاری از نشریات معتبر زبان به تحسین آن گشودند.
درسالهای بعد این روند ادامه یافت و سینمای عراق در سال 2013 با چندین فیلم سینمایی کوتاه در جشنواره ی فیلم دبی شرکت کرد. در این رویداد فیلمهای«مخزن جنگ»(خزان الحرب) ساخته یحییالعلاق، «کودکان خدا»(اطفال الله)ساخته احمدیاسین و «تولدت مبارک»(عید میلاد سعید) ساخته مهند حیال برنده جائزه جشنواره شدند و جایزه ویژه هیئت داوران به فیلم « کف» (القاع) و جایزه فدراسیون بین المللی منتقدین به فیلم عراقی «بچه های خدا» (اطفال الله) اهدا شد.
سینمای عراق در سال 2019 شاهد جنب و جوش زیادی بود، هر چند این تحرک تا رسیدن به سطح مطلوب فاصله دارد و مشکلات زیرساختی، کمبود امکانات و موانع تولید همچنان پابرجاست. در این سال ورود دولت به بخش تولید محصولات سینمایی گامی مناسب در راستای احیای این صنعت بود و وزارت فرهنگ عراق بخشی از بودجه خود را برای حمایت از تولیدات سینمایی اختصاص داد.همچنین یک کمیته شامل سینماگران و متخصصان این صنعت با هدف ارزیابی پروژههای ارائهشده و تصمیمگیری درخصوص پشتیبانی یا عدم پشتیبانی از تولیدات سینمایی تشکیل شد .این کمیته حدود 30 پروژه را جهت اختصاص اعتبار از سوی وزارت فرهنگ انتخاب کردکه در آینده تولید شوند که از میان آنها در همان سال2019 تولید 7 پروژه سینمایی به اتمام رسید.اولین پروژه فیلم «مجسمه عشق» (تمثال الحب) ساخته شوان عطوف از اقلیم کردستان بود که به موفقیتهای خوبی دست یافت. فیلم دیگر «پشتدر»(وراء الباب) ساخته عدی مانع بود که تصویربرداری آن با هنرمندی جمال امین در ترکیه به پایان رسید،ولی هرگز اکران نشد. همچنین سمیر جمالالدین فیلم «بغداد در تصورمن» (بغداد فی خیالی) را در سوئیس به پایان رساند که در جشنوارههای زیادی اکران شد. مهند حیال نیز تولید فیلم «خیابان حیفاء» (شارع حیفاء) را در همان سال به پایان رساند. ازدیگر پروژههای تولید آن سال فیلم«نقطه تقابل» (نقطة المواجهة) از حلیم زهراوی بود که موضوع آن درمورد جنایات گروه داعش بود. یکی از تولیدات دیگری که درسال 2019 به اتمام رسید و بسیار مورد توجه قرار گرفت، فیلم«روزبه» از ازهر خمیس بود که روایتی از زندگی صحابی نامدار پیامبر اسلام، سلمان فارسی بود. محمدالدراجی نیز با همکاری مرکزفیلممستقلعراق «بانوی دریا»(سیدة البحر) را به تولید رساند که در این عرصه خوش درخشید.
در این دوره سیصد فیلم کوتاه نیز تولید شد که از جمله آنها 15 فیلم انیمیشن بود.
اقلیم کردستان نیز در سالهای اخیر شاهد تولید پروژههای سینمایی مهمی بود که عمدتا از حمایت دولتی برخوردار بودند.از جمله این فیلمها میتوان به «برادران نوبره» (اخوان نوبرة) ساخته زینالصاحب، «زمینی که درآن زندگی وجود ندارد» (ارض لا حیاه فیها) ساخته حسام قاسم، «حسجه» ساخته ورودالعزاوی،«نامه آخر» (الرساله الاخیره) ساخته ملاکعبدعلی، «مطلق» (الاطلاقه) ساخته عباس هاشم،«دختر روستا» (فتاه الاریف) ساخته حیدر الهجهوج و «موصل 980» ساخته علی محمد سعید اشاره کرد.
در سالهای اخیر محصولات سینمای عراق در 170 جشنواره بینالمللی در 52 کشور جهان شرکت کردند که ماحصل این حضور،کسب 43 جایزه بوده است که اکثر این جوایز توسط فیلمهای «موصل980»، «تولدتمبارک» «خیابان حیفاء»،«ستراید»و «بنفش» کسب شدهاند.
از جمله فیلمهای مستند ساخته شده در این سال می توان به «مادرسرحان» (امسرحان) ساخته عمرفلاح اشاره کرد که زندگی یک زن بیسواد عراقی را در یکی از روستاهای دور افتاده جنوب عراق، روایت می کند. همچنین فیلم «مرد چوبی»(الرجل الخشبی) ساخته قتیبهالجنابی که درباره عروسکی چوبی به ابعاد طبیعی انسان است ویک داستان افسانهای و سمبلیک را روایت میکند، از دیگر مستندات ساخته شده در این سال است.
عراق در سال 2019 شاهد برگزاری موفقتآمیز چند جشنواره سینمایی بود، از جمله جشنواره دهوک-سلیمانیه –نهج، جشنواره سه در سه و جشنواره«سینما بر علیه تروریسم» (السینما ضد الارهاب). اولین دوره جشنوراه انیمیشن نیز در همین سال در شهر اربیل برگزار شد.
دیدگاه خود را بیان کنید